۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

...

واقعا آدم انقدر به خواسته اش نزدیک باشه و نشه؟ آخه چرا؟ من یک چیز خیلی ساده می خوام! برم شماللللللللللللللللل!
همین!

هرچقدر آدمها بیشتر نمی زارن که بشه ، من بیشتر می خوام برم! گیر دادم سه پیچ، حالیم هم نمی شه که همه می گن، واااا! چه عجیب! نه بابا مگه می شه؟ فکر کنم من غیر طبعیم که به نظرم این ماجرا خیلی اشکالی نداره ، یعنی اصلا اشکالی نداره!

این مطلب هی اضافه می شه یا تغییر داده می شه یا هر اتفاق دیگه ای براش می یوفته!

بعد التحریر00 : خب طی آخرین اخبار مامان باباشون نمی زارن! خب به سلامتی! فکر کنم باید فراخوان بدم به یک عدد همراه برای مسافرت شمال نیازمندیم، ترجیحا دختر،لطفا رضایتنامه والدین همراه داشته باشید.البته بگم ها از لحاظ همه کاملا منطقیه که هیچکی نیاد، خب آخه کی پا میشه با چندتا موجود شاخدار اونم از جنس مذکر بره مسافرت، هان؟ آخه عقلت کجا رفته دختر جان؟ فکر کن! بازم فکر کن!

بعد التحریر01: این از اون پستهاست که فردا صبح پاک می کنم به شدت احساسیه، اثرات ندیدن مشاوره دیگه آدم روانش پریش میشه!

بعد التحریر 02: اگه من این پست رو تا صبح نگه داشتم هیچ بنی بشری از این خوانندگان خاموش آشنای اینجا حق نداره بیاد pm خصوصی تو chat بده ها! این مطلب مال وبلاگه هرکیم هر حرفی داره همینجا بزنه، حوصله جواب پس دادن ندارم!

۴ نظر:

علی گفت...

الان که شمال سرده!

فیروزه گفت...

عزیزم تجربه نشون داده هر چی بیشتر یه چیزی رو بخوای،بیشتر ازش دور میشی!

"Psycho Reformer" گفت...

bashe ghazal man dafeye dige miam inja harf mizanam:D:D chera mizani baba?;)

یک عدد گارفیلد برنامه نویس گفت...

بابارامین اصلا منظورم تو نبودی، حتی یک اپسیلون! شما هرجا دوست داری حرف بزن جانم ! D: