۱۳۸۸ شهریور ۹, دوشنبه

کشفیات اتمی!

جدیدا کشف کردم:
من آدم خرافاتی هستم، به شدتتتت!
نمی دونم از کی شروع شده اما Horescopes های یاهو بی تاثیر نبوده !

دلم برای روانشانسم می سوزه، بیچاره خیلی تلاش کرد اما من در نهایت کاری که تو طالع این هفته ام بود رو انجام می دم!
فکر کن!

۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

organization!

من یک کشوی نسبتا خالی از لباسهایی دارم که در حال حاضر استفاده می کنم.
یک کشوی نسبتا پُر ِ پُر هم از لباسهایی دارم که مدتهاست نمی پوشم، یا خیلی کهنه ان یا بعد از یکبار پوشیدن در سالهای پیش به دلم ننِشستن .

نتیجه اخلاقی 1: اینطوریه که آدم همیشه فکر می کنه لباس نداره!
نتیجه اخلاقی 2: دلکندن کلا سخته حتی از یه تیکه لباس !
نتیجه غیر اخلاقی: تازگیها داره استفاده کردن از َ ِ ُ خوشم میاد

۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

کسی اینجا بو می ده؟

خیلی سخته آدم بودن ، وقتی آدم نیستی!

۱۳۸۸ مرداد ۲۶, دوشنبه

طاقت بیار و مرد باش!

طاقت بیار و مرد باش!
وقتی شروع می کنی به پیدا کردن خودت از بین n تا کپی از خودت که احساس می کنی روی خودت و اصل n تا آدم دیگه است که دوروبرت سالهاست می بینی ، فقط به آدمی فکر می کنی که آخر ماجرا پیداش می شه، اونی که به قول جناب روانشناس بی مشکله!
اما وقتی وسط کار با کارد و چنگال آقای روانشناس افتادی به جون خودت و یهو از اون وسط یه موجود مچاله ضعیف می یاد بیرون شکل جوونیهای بنجامین باتن و آقای روانشناس با انگشت نشونش می ده و می گه این تویی، درجا کپ می کنی!
بعد از اینکه با آب قند و اینا بهوشت می یاره بیچاره اونم که از کپ کردن تو کپ کرده سعی می کنه یه جوری جمع و جورش کنه و بگه این یه قسمت توئه بابا جان، یه قسمت آنالیزور هم داری که اون خوبه و سرحاله فقط یکم این دوتا باهم درگیرن که خب باید به کمک هم باهم آشتیشون بدیم و این بنجامین باتن رو بزرگش کنیم تا بشه برد پیت!
برای یه 3-4 ساعتی حرفهای جناب روانشناس خوش خوشانت می کنه و سرحالی و بازهم به برد پیته فکر میکنی که بابا چه تیکه ای بشه این! اما بعد از اینکه اثرات مرفین حرفا از بین رفت حالا هی بنجامین باتنه که بعد از n سالی اومده بیرون و هوای تازه بهش خورده ، جلوی چشت رژه می ره و از اینجاست که می فهمی بابا عجب غلطی کردم!
وقتی یه چیزی جلوی چشت نیست، می تونی بگی نیست. اما وقتی اومد جلو دیگه انکارش فایده نداره، فرستادنش سرجاش از اون هم بی فایده تره، چون دیگه رسما به خودت گفتی خری! اما قبول اینکه تو بنجامین باتن هستی نه برد پیت از جفت حالتهای قبلی سختره! اونوقت می شه آدمی که این چند وقت من بودم!
بعدش خدا هم چون می خواد یه حالی بهت بده ، همه اینها رو قاطی میکنه با دو هفته آخر بودن آبجی ها و خوشبو نبودن آقای خوشبو و هزارتا اوضاع قمر در عقرب دیگه که آدم عادی هم از پسش بر نمی یاد وای به حال آدم روانشناس زده ای مثل من !
به هر حال ماجرای جور هندوستا ن و طاووس است که البته امروز می خوام برم سراغ آقای روانشناس بفهمم که اصولا طاووسی وجود داره ؟ اما خب اینا رو گفتم اینجا که بعدها که جناب برد پیت شدم و اومدم پست های آرشیو رو خوندم یادم باشه چه مسیری طی شده . و اینکه کلیه دوستان و مطعلقات که اینجا رفت و آمد دارن یادشون باشه که فعلا یک عدد بنجامین باتن 10-12 ساله داره اینجا رفت و آمد می کنه که یکم طول می کشه تا بزرگ بشه ، نگین نگفتی!
فعلا خوش بگذره
پ.ن : کل موضوع ربطی به آقای روانشناس مذکور نداره ها، هر نوع پیشنهادی مبنی بر اینکه ایشون تعویض یا کنار گذاشته بشه فعلا رد می شه اولا چون نمی تونم تنهایی بنجامین باتن بزرگ کنم، دوما چون حداقل این یکی وقتی کپ می کنی یه لیوان آب قند می ده دستت!
پ.ن : یک سخن جدی : خیلی خوبه واقعا بفهمی که چه خبره توی خودت ، اما این که این فهمیدن به کجاها می کشوندت از اون مهم تره!