۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه

گوگولی

همه چیز آرومه، زندگی در حالت خلصه آوری در جریانه. می خوام این آخر هفته یک تجربه جدید رو امتحان کنم که هیجانش رو دارم. بعد اینکه تجربه کردم اگه خوب بود میام می گم چه اتفاقاتی افتاد. کلا فعلا اتفاقات جدید در زیر پوست اتفاقات قدیمی داره وول وول می خوره

2- عاشق این بوی اردیبهشتم. بوی سبزی درختها تو هوای خنک بارون خورده صبح. یعنی اردیبهشت ماه محبوب من می تونه باشه از لحاظ تعادل، نه اون بی مزگی فروردین و داره نه گرمای خرداد رو. یه جور مهربونی قاطی با خنکی تو هوا وجود داره که هی دلت می خواد تند نفس بکشی و بزاری ریه هات خوشحال شن. باید وقتی داری از سر خیابون به سمت پایین می یای تا به کوچه شرکت برسی ، آروم راه بری و موزیک گوش بدی و بزاری روحت با این هوا پرواز کنه ، بهتره یه جور رو نوک پاه راه بری انگار که داری روی چند سانتی متری بالای زمین پرواز می کنی، خیلی بالا نه، فقط اونقدر که یه لایه نازک هوا زیر پات باشه و بتونی نرم راه بری. اینجوری می شه از زندگی لذت برد.

3- وقتی نصفه شب، نه آخر شب درواقع از خواب پاشدم یهویی و نور چراغ تو چشمم خورد فهمیدم بیداره. یهو دلم براش تنگ شد. یکم با خودم کلنجار رفتم که خودم رو لوس نکنم، اما نشد. با موهای ژولیده و لباس خواب گَل گَلی از اتاق خزیدم بیرون وآروم رفتم کنارش رو مبل نشستم. داشت تلویزیون نگاه می کرد، من و دید و گفت بیدار شدی؟ سرم رو تکون دادم ،گفت چرا؟ هیچی نگفتم . نشستم بغلش چسبیده بهش. گفت خواب بد دیدی؟ گفتم اوهوم و یهو بغلش کردم، از این بغل های سفت و محکم با تما م وجود. احساس اینکه هنوز اون بزرگه و من کوچیکم و هنوز توی تمام بغلش جا می شم خیلی بهم چسبید. خیلی طولش دادم تا همه دق و دلیام خالی بشه.
بعدش که تموم شد ازم پرسید خواب چی دیدی؟ گفتم خواب یه حیوون بزرگ! خواب ندیده بودم اما احساس کردم حتما دختر بچه های کوچیک از حیوونهای بزرگ می ترسن تو خوابشون . چند دقیقه بعدش دوباره رفتم که بخوابم ، این دفعه دیگه خواب بد نمی دیدم خیالت تخت!
اینجوریه که بعضی وقتها عاشق این دختربچه ام می شم که انقدر راحته.

4- تلفن زنگ می زنه و همکار beautiful باهوش طبقه بالا پشت خط می گه بیا بالا یه چیز هیجان انگیز اینجاست. این یعنی یه چیز هیجان انگیز واقعی. می رسم بالا سرش و دوتا گوشی دراومده از توی لبتاپش رو می ده دستم که بزارم توی گوشم و بعد دیگ دیگ دیگ دیگ صدای موزیک وحشی که دوست دارم. با پیش رفتن آهنگه حسها برمی گرده بالا! آهنگ های کامل فیلم گربه های ایرانی همشون اونجاست ! واقعا لذت بخشه گوش دادن بهشون و داشتنشون و بیشتر لذت بخشه همکار بودن با آدمهایی که یادشون می مونه تو ماهها پیش بین حرفهات گفتی که وای چقدر دلم می خواد این آهنگ ها رو داشته باشم با تمام وجود.

امروز کلا حسهام صورتیه! یکی من و جمع کنه بشینم سر کار!

۱ نظر:

لیلا گفت...

چقد این پست مهربونه!آدم کامنت گذاشتنش می گیره!