۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

حالا وقتش نیست

هیچ پولی ارزش این رو نداره که به خاطرش زندگی نکنیم. چه اینکه زندگی نکنی چون داری پول در میاری، چه اینکه زندگی نکنی چون داری پول ذخیره می کنی.
این پاییز رو یادم نمی ره هیچوقت، اما هنوز پاییز رو دوست دارم، دلم می خواست ، می تونستم،  برم توی جنگل روی یه عالمه برگهای رنگ و وارنگ راه برم تا صداشون رو بشنوم.  دوست دارم بوی درخت هارو  استشمام کنم. .دوست دارم روی برگها بخوابم،طاق باز رو به آسمون و ابرها رو نگاه کنم که اینور اونور می رن.
یک عالمه زندگی کنین! هرچقدر هم زندگیتون عادی و کسل کننده و تکراری به نظر میاد، کلی جا داره هنوز باسیه زندگی کردن پس اینکارو انجام بدین .

۲ نظر:

بهادر گفت...

به به
باریکلا،،،یه پست پر از امید و روشنایی یعد از مدتها !!!!
بقول عربها: تاریخ مرگ هر کسی تاریخیه که از اون روز به بعد هیچ تغییری نمیکنه

نگین گفت...

خوبه من دوست دارم تو این شرایط یه بستنی هم دستم باشه انوقت کیفم کوک