۱۳۸۷ اسفند ۹, جمعه

Nothing

دقیقا پر از هیچم!
و با اینهمه هیچ نمیشه رفت عروسی!
بیچاره مامانم هیچ کدوم از آدمهای خانواده اش عادی نبودن که بشه باهاشون یه عروسی درست حسابی رفت و جلوی فامیل پز داد که بعله این دختر بزرگمه ، این شوهرمه ، اینم دوقولهامم! و همه بگن به به به! چه خانواده خشگل و خوشتیپ و خوشبختی!
بیچاره مامانم!

هیچ نظری موجود نیست: